سال تحصیلی 76-1375 - بخش اول - 8 روز سال تحصیلی 76-1375 - بخش اول - 8 روز ... و به تدریج شد آن چه اکنون مورد مطالعه قرار می گیرد! ... و الحمدلله. در یکی از زنگ ها ناراحت می شوند و یکی از بچه ها را از مو گرفته و برای نشان دادن شدت اخراج از کلاس، او را از پنجره ی کلاس بیرون می اندازند! ... خود جنابشان می فرمودند: «دیدم بچه ها میخکوب شدند و مبهوت به بیرون و گاهی به من نگاه می کردند! ... سال تحصیلی 76-1375 - بخش سوم - 8 روز سال تحصیلی 76-1375 - بخش چهارم - 8 روز در کوچه محمدرضا جعفری (نوآموز) را دیدم که دارد با مادرش به مدرسه میآید. قدری با هم آمدیم و گفتم که زود است برای آمدن! مادرشان گفتند: از ساعت 6 صبح بیدار می شود و آماده میشود و میگوید که دیر میشود! عجب عالمی دارد بچگی! ... صبح وقتی که هنوز بچهها نیامده بودند به مدرسه رسیدم. با این که خیلی زود رسیدم ولی آقای مرتضوی قبل از من آمده بودند. رفتم سراغ آقای بنکدار و آقای داوودی، ولی تا لحظهای که از مدرسه بیرون آمدم شنیدم که از صبح بوده اند، و بعضی گفتند بالاستند و بعضی گفتند پایین! به هر حال نیافتمشان. سال تحصیلی 76-1375 - بخش پنجم - 18 روز سال تحصیلی 76-1375 - بخش ششم - 9 روز به آقای مظاهری و آقای مرتضوی که مسئولیت نمایش را با هم در دست گرفتهاند گفتم برای آن که دل بچهها و خانوادههایشان شاد شود به همه نقش بدهید که حرف بزنند. بعضی را درخت گذاشتهاند! یا به قول آقای مرتضوی بعضی را دیوار قرار داده اند! مگر میشود! ناهار امروز آبگوشت! .. در آن بین مقداری با آقای حسینی، ناظم راهنمایی صحبت کردم. گفتند کشاورز بوده اند و خیار درختی میکاشته اند؛ رشته ی کشاورزی هم خوانده اند. به کار الانشان هم علاقهمند بودند. یعنی نظامت. اصلاً دوست ندارم. سال تحصیلی 76-1375 - بخش هفتم - 8 روز این خطوط اختتامیهای است بر دفتر یک ساله و به عبارت بهتر 5 ماهه از فعالیتها و تلاش ها در مرکز پیش دبستانی مجتمع فرهنگی صلحا.