برخی سخنرانی های استفاده شده در محرم و صفر 1444 (1401)

1. 1401/5/14
سخنران: آقای جعفری
میزبان و محل برگزاری: منزل خانم نیکوآذر
سخنران محترم در ارتباط با انتقام گیرنده بودن امام عصر علیه السلام نسبت به خون امام حسین علیه السلام و اشک ها و ندبه های حضرت حجت علیه السلام نسبت به مصیبت سالار شهیدان علیه السلام مطالبی و چند روایت بیان کردند. 
به قول صاحب خانه ی محترم اولین سالی بود که چنین برنامه ای را در منزل خود برگزار می کردند و این بسیار ارزشمند بود. الحمدلله که مجلسی دیگر بر مجالس حضرت سیدالشهدا علیه السلام افزوده گردید.
خدای متعال برتوفیقاتشان بیفزاید.

2. 1401/7/2
جلسه ی روضه ی هیأت علم القرآن جعفری (بیت المهدی علیه السلام) و سخنران: آقای افتخارزاده. مراسم در ادامه ی مباجث شرح زیارت عاشورا بود و تذکراتی در توجه به خود و خطر عدم دل رحمی نسبت به مؤمنین. اساب بازی برخی بچه های بعضی افراد، به قدر جهیزیه ی برخی از دختران منتظر برای فراهم آمدن شرایط ازدواج است. به شیطان به چشم دشمن نگاه کنید.
«روع» که در دعای مکارم الاخلاق آمده است، بطن و درون قلب است و حضرت می فرمایند شیطان  در روعِ قلب من القائات دارد. شیطان وارد قلب مؤمن نمی شود ولی القائاتش را دارد.
و بیان یک خاطره ی فوق العاده از لطف امام حسین علیه السلام به خودشان ... 
این جلسه را در حالی می دیدم و می شنیدم که آماده ی بردن آقا سیدطه به مدرسه بودم؛ و توفیق حضور در خود جلسه را نداشتم ولی از طریق فضای مجازی در مجفل شرکت کردم. الحمدلله.

3. چهار شنبه - 1401/5/26
سخنران: آقای فتاح زاده
محل برگزاری: مسجد اعظم قلهک (تهران)
نکات اخلاقی خوبی داشت.
صحبت در موضوع شاخصه هایی که اصحاب امام حسین در خودشات ایجاد کردند تا سعادتمند شوند.
انسان در هر حالی یا در صعود است و یا در حال درجازدن و یا در حال متوسط است (برای هر سه هم آیه داریم در قرآن)
از امام رمان بخواهیم برای کسب این ویژگی ها ما دعا کنند.
در روایت فرموده اند هرچه هستید به این باور باشید که می شود رشد کرد.
حسن ظن به خدا داشته باشیم . خدا دست بد تر از من را هم گرفته دست من را هم می تواند بگیرد.

4. یکشنبه - 1401/6/13 - 7 صفر 1444
سخنران: آقای محمدسجاد سعادتخواه 
محل سخنرانی: مسجد اعظم قلهک 
بحث هایی تاریخی در ارتباط با جبهه ی نفاق.
به روایت اشعث بن قیس کندی از امیرالمؤمنین علیه السلام مراجعه کنید و بخوانید. روایت مربوط به زمان خلافت امیرالمؤمنین علیه السلام و بعد از جنگ نهروان و صفین و جمل است. جواب حضرت یک سخن است، من یار نداشتم!! اگر یار داشتم قطعاً با ابوبکر و عمر هم می جنگیدم.
چند عدد در کلمات امیرالمؤمنین علیه السلام راجع به داشتن یار به کار رفته است؛ مشهور ترین و تکرار شده ترین آن عدد چهل است؛ به حدی که معاویه هم به مورد در نامه‌اش به حضرت می نویسد. گفته اید اگر من چهل مرد یا عزم داشتم با این ها می جنگیدم. در یک روایت در عیاشی عدد ۲۰ آمده است. (وقتی حضرت را برای بیعت جبری با ابوبکر آوردند... اِن عشرین) در نقلی دیگر عدد ۷ را به کار بردند. در نقلی دیگر در کتاب سلیم عدد ۲ آمده است که منظور جناب حمزه و جعفر بن ابی طالب است. و این روایت را حضرت به عمر فرمودند که اگر این دو بزرگوار بودند تو نمی توانستی پا به خانه ی ما بگذاری! (سلمان، اباذر، مقداد، زبیر و عمار هم آمدند دیرتر) سلمان می گوید از بین ما ۴ نفر زبیر از همه ما با بصیرت تر بود!!! خدا عاقبت ما را بخیر کند! تنها کسی که شمشیر کشید زبیر بود!! در ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام خیلی گنده تر از ماها زمین خورده اند. بُریده ی اَسلمی با سپاه اسامه رفت و برگشت، تازه فهمید چه شده!! اگر او بود یار امیرالمؤمنین علیه السلام بود. خُزیمه بن ثابت، ذوالشهادتین، ابوایوب انصاری. اینها هم خوب بودند ولی نبودند و در سپاه اسامه بودند. عدد ۴ مربوط به کسانی است که در مدینه بودند در زمان شهادت پیامبر.
بیست و چند نفر می شوند که نبودند در مدینه، وقتی رسیدند که کار از کار گذشته بود.
در کتاب سلیم آمده روایت اشعث.

5. پنج شنبه - 1401/5/13

•  ششم محرم الحرام است؛ سال ها منزل حاج جعفر آقای حبیبی دوست روضه بود که توفیق داشتم و در برخی از سال ها شرکت می‌کردم؛ البته معمولاً منظم نرفته ام و یک نوبت هم حاج آقا مهدی فرزانه فر زنگ زدند که دعای اول مجلس بر عهده ی من قرار گیرد که عذرخواهی کردم. امسال هم این مجلس در مسجد اعظم قلهک تشکیل شد. متوجه این برنامه بودم اما چون دعوت خاصی برای حضور نبود متذکر مکان و زمانش نبودم؛ ساعتش هم با برنامه‌های جاری ام تنظیم نبود، تا این که یکی از نوه های حاج آقا، متن دعوتی اختصاصی ارسال کردند و این بهانه ای شد برای توفیق حضور در این برنامه. آن چه در ذیل می‌آید نکته هایی از این مجلس برگرفته از فرمایشات حاج آقای فائق است:
•  گاهی انسان ها مفتون شیطان می شوند به انجام نیکوی برخی اعمال خیر! اما برای آن که فرد خود را دور از مسیر دینداری نبیند و به دنبال اصلاح خود نیفتد! مثلاً برای یک خانم شیطان می گوید: اگر تو با دین و باتقوا نبودی که با چنین پوششی نبودی! ولی اگر این خانم به وظایف الزامی اش نسبت به شوهرش بی توجه شود یا اهل آزار دیگران باشد، آن حجاب برای او حجابی می شود تا به این مشکلات و خطاهایش توجه نکند. به عنوان نمونه در روایت دارد که شیطان پیروان مکتب سقیفه را در نمازشان مورد وسوسه قرار نمی دهد. از این جهت هم مساجد بیشتری دارند هم نمازهای جماعت شلوغ تری!
•  با این توضیح گاهی اخلاق ما حجاب ماست. گاهی انجام یک واجبی برای ما حجاب می شود تا واجب دیگری را انجام ندهیم. در مسائل معنوی یک چیزی در پس ذهن معمول ما هست و این القای شیطان است که: «پرداختن به بعضی امور و واجبات ما را برای رسیدگی به دیگر واجبات کفایت می کند». (آیه ۱۹ از سوره مبارکه توبه، زمینه توضیحات حاج آقای فائق در این حیطه است)
•  سخن این نیست که ما به مستحبات بی توجه باشیم، بلکه باید در عین توجه به همه واجبات به مستحبات هم تا جای ممکن اهتمام ورزیم؛ ولی باید مراقب بود مستحبات حجاب واجبات نشود و برخی واجبات حجاب انجام واجباتی دیگر نیاشد.


6. 1401/6/30
آقای افتخارزاده - جلسه ای از شرح زیارت عاشورا.
اساس علوم جدید سمبلیک بودن اجزای تاریخ است.
هِگِل : همه می گویند خدا عیسی را آفریده اما من می گویم عیسی خدا را آفریده است!!
برخی متدینین نقطه ضعف شان می شود اخلاقشان.
عوامل موثر در رزقِ همگان آشکار نیستند.
یکی از کارهایی که شیطان برای آدم می کند این است که: زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطانُ اعمالهمُ.
اهمیت دستگیری از دور افتادگان از امام.
امام عسکری علیه السلام فرمودند: خداوند به حضرت موسی خطاب کرد: ای موسی گمراهان از درگاه من را هدایت کن که اگر چنین کنی، برای تو از عبادت صد سال، که روزهایش را روزه داری و شب هایش را به بیداری بگذرانی برتر است. حضرت موسی عرضه داشت: گمراه درگاه تو کیست؟ پروردگار فرمود: کسی که امام زمانش را نشناسد. (بحار ۲. صفحه ۴. ح ۶).

7.  1401/6/24
دکتر افتخارزاده منزل آقای فروتن.
چرا اهل بیت مثل ارغنون و ارسطو و مانند این و آن کتاب ننوشته اند؟
۱- در سیره ی تمام بزرگان بوده است که بحث های شان را می گفتند و عده ای می نوشتند.
۲- صحف ابراهیم، الواح عشره ی حضرت موسی کجاست؟
۳- از ضربه های مهلک بر اسلام منع حدیث بود که از خلفا صادر شد. (داستان منع حدیث را در تاریخ بخوانید)
۴- وقتی امیرالمؤمنین علیه السلام قرآن جمع آوری شده را آوردند ابوبکر گفت اگر لازم بود جمع شود خودمان چنین می کردیم.
مسجد النبی در زمان پیامبر حدود ۲۰۰ متر بود.
ابی بن کعب غیر از کعب الاحباراست. خیلی درجه یک نبود ولی برای مردم تفسیر و حدیث می‌گفت.
ابان ابن تغلب ۳۰ هزار حدیث حفظ بود.

8.  1401/6/19
حاج آقای افتخارزاده
سؤالی پرسیدم از علم وهبی پیامبر و سود آن در زمان خودشان با وجود اوج جاهلیت.
پاسخ ایشان:
کلمه ی «وهبی» همان هبه است. هبه و وهبی هر دو می تواند مصدر باشد.
ابتدای سوره یس می‌گوید: عملاً قبل از تو برای عرب جاهلی هیچ پیامبری ارسال نشده است.
حضرت ابراهیم علیه السلام در تمدن بابلی که قدیمی ترین تمدن ها را داشته مبعوث شده است.
آیا کسانی که با پیامبران زمان خودشان مبارزه می کردند با علمشان مبارزه می کردند یا با قدرت شان؟ به پیامبر اول گفتند دیوانه است! وقتی پیامبر قرآن می خواندند همین جاهلان، حسود قرآن پیامبر می شدند.
آمدند سه کلمه پیدا کردند که خلاف ادب جاهلی است. تستهزئونی. عجاب، کبّار؛ حَکَمی را انتخاب کردند. وقتی آمد پیامبر به احترامش از جا بلند شدند. او هم به احترام پیامبر حرکت کرد؛ دوباره پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله چنین کردند و او هم. بعد گفت: اَستهزئونی یا محمدا و انا من کبارکم: ان هذا لشیء عُجاب! ... موضوع بر همه روشن شد.
پیامبر از قدرت هم استفاده کرده اند ولی نمی گوید من این کار را می کنم. می گویند خدایا تو که این خورشید و ماه را آفریده و زمین را از ماه جدا کرده ای چنین فرما.

9. سه شنبه، محرم ۱۴۴۴.
منزل آقای ایزدی، حاج آقای فائق:
يَا بنَ آدمَ، تَفَرَّغْ لِعِبادَتي. سوره یس: أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ .... آیا این مربوط به عالم ذر است؟
ما انسانها یا عبد الله هستیم یا عبد شیطان. اگر یک پارچه همت تو شد بندگی من: أملَأْ قلبَکَ غِنىً و لا أکِلْکَ إلى طلَبکَ.در قلبت احساس بی نیازی می کنی و من به آن چه نیاز داری واگذارت نمی‌کنم و خودم کفایتت می کنم.
عذیک من دنیا تمنعُ الاخره... خدایا به توپناه می‌برم از دنیایی که مانع آخرت من می شود.
و علىّ أن أسدّ فاقتك... اگر چیزی قرار شود لطمه بزند. و املأ قلبك خوفا منّي... خدا قلبش را اینگونه می کند. (خوف هم از آن خوف های نیست که دوره درمان بخواهد)
و إن لا تفرّغ لعبادتي، أملأ قلبك شغلا بالدّنيا.. دلت مشغول امری از امور دنیا است. و قلبت کاملاً مشغول است.
وقتی آدم ها می خواهند نگرانی هایشان را به شمارند همین دنیایی هاست. اگر ما در زندگی تلاش عادی را نکنیم خودش خلاف بندگی خداست. اگر کسی به تقدیر خدا یقین پیدا کند. سلامتی و عزت و روزی در حیطه ی فعل اختیاری ما نیست. این تقدیر است خدا برای مؤمن به شکلی قرار می دهد که به نفع او باشد. اگر در اینها نرسید به خدا معترض نیست و دعا و توسل دارد ولی ناراضی نیست.
و أكلك إلى طلبك. من حمایتی برایت ندارم. احساس رها بودن می کنی!

10. جمعه ۱۴۰۱٫۵٫۲۱
آقای مهدی تفتی؛ جلسه دوم از یک برنامه، در جلسه ای که ظاهراً چنین عنوانی برای آن قرار داده‌اند: شأن پیامبر در دینداری.
نکته هایی از این جلسه:
وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا لِيُطَاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ. پیامبر تنها یک نامه رسان نیست. یکی از آیاتی که نشانه آن است مطاع بودن پیامبر است.
نکته ی بعدی ولی بودن پیامبر است. عَزيزٌ عَلَيهِ ما عَنِتُّم.
شأن سوم : پیامبر باید از هرچیزی و هرکسی نزد شما محبوب تر باشد. احبُ الی الله و رسوله ، فتربصوا... این سه آیه دیروز توضیح داده شده است.
اصل سخن اینجاست که پیامبر را هم خدا در راستای تسلیم بودن خودش، شأن تسلیم بودن داده است. - تعبیر امیرالمومنین علیه السلام راجع به پیامبر: اَصْدَقُالنّاسِ لَهْجَةً...اَلـْيَنُهُمْ...مَنْ خالَطَهُ مَعْرِفَةً اَحَبَّهُ . هرکس با پیامبر مأنوس می‌شد دوستش می داشت.
وقتی کسی با اولیای الهی زندگی کند، بندگی اش برایش شیرین می‌شود.
معاویه یکی از بنیانگذاران جداسازی پیامبر از دین است. در کوفه مردم را به عرافه های مختلفی تقسیم کرده بود و از طریق سرپرست آن گروه (عریف) به آن ها پول می‌داد. این جمله از ابن زیاد نقل شده که مسلم را که دید گفت: این العرفا؟
یکی دیگر از شئون پیامبر در قرآن استغفار پیامبر برای گناهکاران است. کسی که پیامبر برایش استغفار کند قرآن می گوید: لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رحیماً. یک عده ای لجبازی می کردند، لَوَّوْا رُءُوسَهُمْ. قرآن می گوید در سوره نسا آیه ۸۱: یک عده ای بودند وقتی قرآن می گوید پیامبر را اطاعت کنید برخلاف نظر تو نقشه می کشیدند.
شأن پنجم: فَسَیَرَى اللَّهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ . مَنْ أَنْبَأَكَ الله. سوره تحریم! اصلاً این پیامبر را به پیامبری قبول دارد؟
حَبسوا انفسهم علی الله: روایت راجع به اهل بیت علیهم السلام.
راجع به امام زمان. يَغِيبُ عَنْ أَبْصَارِ النَّاسِ شَخْصُهُ وَ لَا يَغِيبُ عَنْ قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ ذِكْرُهُ.

11. جمعه ۱۴۰۱٫۵٫۲۱
سخنرانی حاج آقای فائق:
اگر احراز عدالت امام جماعت نشده باشد ادای وظیفه نشده است و باید در دقت دوباره نماز بخواند.
اگر فرد قابل اعتماد و اعتبار باشد که اقتدا کردن او باعث شود دیگران هم اقتدا کنند، اصلاً جایز نیست به کسی که عادل نمی داند اقتدا کند.
شکستن نماز واجب بدون عذر معصیت صغیره است.
نماز جماعتی که صحیح باشد فضیلت دارد، اگر من وضو نداشته باشم چون جماعت شروع شده نمی توانم اقتدا کنم که فضیلت جماعت از دستم نرود!
بعضی وقتها حال ما در زندگی خوب نیست، نسبت به گذشته حزن و اندوه داریم و نسبت به آینده نگرانی‌هایی داریم. این از دو سو ما را تحت فشار قرار می‌دهد و ما حتی در زندگی عادی مان احساس آرامش نداریم ...
همیشه لازم نیست انجام واجب و مستحب موجب تقرب به خدای متعال شود. خود ترک گناه و معصیت هم موجب تقرب به خدای متعال است. أفضَلُ الأَعمالِ في هذَا الشَّهرِ الوَرَعُ عَن مَحارِمِ اللّهِ (خطبه شعبانیه).

12.  پنجشنبه ۱۴۰۱٫۵٫۲۷
سخنرانی آقای فائق.
اگر بدن متنجس به ادرار باشد با آب قلیل حتماً باید دو بار آب کشید.
سوره ی حشر: اتَّقُوا اللَّهَ وَلْتَنْظُرْ نَفْسٌ مَا قَدَّمَتْ ...  تنها آیه ای از قرآن که دو بار کلمه اتقوا الله در آن به کار رفته است.
عده ای گفته اند انسان باید یک حداقل تقوای داشته باشد تا آن وَلتنظُر نفسٌ ... حاصل شود.
سؤالات بحث حجاب در جامعه خیلی زیاد است و انبوه این سؤالات نمی گذارد پاسخ های درست هم سر جای خودش بنشیند. یکی از روش های مغالطه انباشت سؤالات است و چون ذهن تمرین تفکیک سؤالات را ندارد فرد دچار حیرت می شود.
خدا انسان را آزاد آفریده، اما چون در محدوده ی امر و نهی قرار گرفته ایم باید فکر کنیم که اصلاً نمی توانیم! اگر خدا قدرتش را نداده بود که اتقوالله معنی نداشت. اتقوالله می گوید تو که می توانی گناه کنی، ولی وقتی امر می شوی به ترک مطلبی باید فکر کنی که اصلاً نمی توانی!
آزادی تکوینی: آزادی تشریعی: آن جا که قانون خدا آزادت نمی گذارد باید تصور کنی آزاد نیستی!
اگر آن تقوای اولیه نباشد اصلاً آدم تشویق نمی شود که بر سر محاسبه ی نفس خود بشیند.

13.  ۱۴۰۱٫۵٫۲8
سخنرانی آقای فائق در مسجد اعظم
در ذیل آیه ۱۰۰ سوره توبه: السّابِقُونَ الأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرینَ وَ الأَنْصارِ وَ الَّذینَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسان رَضِیَ اللّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ ....
سبقت به چه چیزی گرفته اند؟! مهاجرین و انصاری که از بقیه جلو افتادند. حتماً ایمان و عمل صالح است. بحث آن هایی است که در ایمان راستین و عمل صالح سبقت گرفتند. و آنها که بعداً جای پای همان‌ها پا گذاشتند. نه این که زودتر از بقیه ایمان آوردند.
در ذیل آیه ۱۰۵ سوره توبه: وَقُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ. آیا عمل قلبی و قصد من، جزو اعمال مورد مناظره خدا و رسول و مؤمنین در این آیه نمی شود؟ 
صله ی رحم یعنی داشتن رابطه خوب. قطع رحم یک مصداقش عدم رابطه است، یک مصداقش داشتن رابطه همراه با جنگ و ستیز است.
استغفار حجت خدا برای مؤمنان از جلوه های دستگاه رحمت خدا است.

14. روز پنجشنبه ۱۴۰۱٫۵٫۲۰
سخنرانی آقای افتخارزاده
طبق روالی که معمولاً از حاج آقای افتخار زاده سراغ دارم آغاز سخن با احوالپرسی از برخی حاضران و خوش و بش با مستمعان آغاز شد؛ البته ساعت جلسه هم که پنج صبح بود. شاید هم این فضا را می‌طلبید. اما من از همین حاشیه های حاج آقا واقعاً استفاده می کنم.
نکته هایی از این جلسه:
حکایتی از مرحوم میرزای اصفهانی: با تعدادی از شاگردان در کوهسنگی بودند و برای تفرج قدم می‌زدند. مرحوم میرزا آیه ی «لو انزلنا هذا القرآن.. » را تلاوت کردند، تعدادی از شاگردان از شدت گریه از حال رفتند.
آیا شما هم مثل مادر حضرت مریم نذر کرده و نیت کرده‌اید فرزندتان خادم امام زمان شود؟
بهلول گفته بود من دوازده بند محتشم را در گهواره حفظ کردم. مادرم گهواره من را تکان می‌داد و دوازده بند محتشم را می خواند.
ذکر : کهیعص. ذکر یونسیه: سبحانک یا لا الا الا انت...
آتش بگیر تا که بدانی چه می کشم، احساس سوختن به تماشا نمی شود.

15. پنجشنبه ۱۴۰۱٫۵٫۲۰
حاج آقای فائق: 
دو تعریف از عدالت هست. یکی این است: استقامت در انجام واجبات دینی و ترک محرمات است.
بعضی فقها (مرحوم خوئی، آقای سیستانی و شاگردان) هم گفته اند: اجتناب از گناهان کبیره و عدم اصرار بر صغائر.
طبق تعریف اول عدالت، اگر از فرد عادی که صغیره ای دیدید و استغفاری از او ندیدید دیگر نمی توانید به او اقتدا کنید تا استغفار کند. مثلاً عمداً جواب سلام ندارد. اما طبق تعریف دوم عدالت به این شخص می شود اقتدا کرد. تکرار را ظاهراً معنی اصرار کردن می‌دانند. مثلاً تراشیدن ریش به فتوای اکثر فقها گناه صغیره است ولی معنی آن این نیست که به آن توجهی نکنیم.
از مستحبات این است که فرزند آدم که به دنیا آمد هم بر او اسم خوب بگذارند و هم لقب و هم کنیه ی خوب. هم لقب می شود متعدد باشد و هم کنیه می تواند متعدد باشد. البته ممکن است دیگران هم بر آدم لقب بگذارند، برخی کنیه ها معلوم نیست از کجا آمده است.
تعبیر «ما رأیت الا جمیلا» چه معنی دارد؟ نظراتی در این مورد گفته‌اند:
الف: اگر آدم به مقاماتی برسد، همه چیز را زیبا می بیند. درحالی‌که سؤال ابن زیاد این است که رفتار خدا با برادر تو چگونه بود؟ حضرت هم فرمودند خدا جز خوبی با برادر من کاری نکرد. در همان صحبت هم حضرت فرمودند آن چه بدی بر برادرم رفت مردم انجام دادند. [کیفَ رایتَ صُنعَ الله باَخبک]
ب: در کربلا پر از زشتی بود. ولی همه ی این ها صنع بشر بود. سؤال آن ملعون از صنع الله بود. [البته معمولاً افراد فتح و پیروزی خود را نشانه تأیید خدا می دانند!!] امیرالمؤمنین علیه السلام خطبه ای دارند که من در سی و چند مورد می خواستم شرایط را به قبل برگردانم ولی اطرافیان من نگذاشتند.
عثمان بن مظعون یکی از اصحاب خیلی عابد پیامبر است که در زمان خود پیامبر هم از دنیا رفت. 
ما الان اینجا نشسته ایم ولی خدا قدرت این نشستن را به ما داده است. ما حرف می زنیم ولی خدا قدرت حرف زدن را به ما می دهد. حالا ما می توانیم حرف بزنیم، می توانیم حرف نزنیم. همان قدرتی که خدا به ۳۲ نفر داده بود که شب عاشورا به حضرت ملحق شدند به آن ۳۰ هزار نفر هم داده بود.


16. جمعه ۱۴۰۱٫۵٫۲۱
سخنرانی آقای افتخارزاده
برخی متدینین برای آن که بگویند ما خوش اخلاقیم وقتی با خانم ها روبرو می شوند شوخی و مزاح می کنند. مزاح تا چه حد؟! حدی که شرع اجازه می دهد.
در زیارت جامعه ائمة المومنین می فرماید: اهل آسمان با محبت شما و با پیاپی گریستن بر شما و استغفار بر شیعیان، به شما اهل بیت علیهم السلام نزدیک می شوند.

17. ۱۴۰۱٫۶٫۲۱
سخنرانی آقای افتخارزاده.
رساله ی عملیه فقه اصغر است.
آیا یک عالم باید بالای منبر فقه اکبر را رها کند و فقه اصغر را بیان کند؟
کلمه ی فقیه از کلمه ی اجتهاد بالاتر است.
کتاب الفین علامه حلی ۲۰۰۰ دلیل آورده در اثبات حقانیت شیعه؛ چنان عظمت علمی پیدا کرد که حدود ۳۰۰ سال بعد از شیخ طوسی گفت برخی فتاوای شیخ طوسی ایراد دارد. سنی ها گفتند خدا حکمی در متن واقع جز نظر مجتهد ندارد. مثال مولوی درباره فیل در جمع نابینایان بحث مورد پلورالیسم ها. می‌گویند شافعی ها، حنبلی و امام صادق علیه السلام بخشی از دین را فهمیده اند. اختلافی که حنفی ها وشافعی دارند به درجات از اختلاف ما و شافعی ها بیشتر است.
بحث تفسیر قرآن به قرآن در صورتی درست است که فرد قرآن را بفهمد. امام معصوم است که معنی حقیقی قرآن را می فهمد. نه هر کسی آمد و خواست قرآن را تفسیر کند،  ضرب قرآن به قرآن کرد.
روایتی که از ابان ابن تغلب سوال می شود در جمع و ابان گفت: تو می‌خواهی فضیلت علی را از طریق صحابه بپرسی؟ تو باید فضیلت صحابه را از علی بشناسی. (کتاب بحار و منتهی الامال جلد ۲ صفحه ۱۴۱۶. رجال نجاشی صفحه ۱۲)

18. شنبه - 19 شهریور 1401
• شب در مسجد اعظم قلهک از سخنرانی آقای آخوندی استفاده کردم؛ برخی نکته هایی که از این سخنرانی نوشتم:
• در عموم جامعه مردم احکام را مسلط نیستند و این در سفرهای حج خیلی به چشم می آید.
• اگر عمل جوانحی مقبول نباشد، عمل جوارحیِ تابع آن هم مقبول واقع نمی‌شود.
• حضرت در توضیح عمل صالح می فرمایند یعنی باید از دل پاک و با نیت خالص صادر شود.یَوْمَ لا یَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ إِلَّا مَنْ أَتَی اللهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ. (شعرا، ۸۸و۸۹)
• راجع به قلب سلیم از حضرت صادق علیه السلام پرسیدند؛ حضرت فرمودند: ذره ای شک در تبعیت از هیچ کدام از احکام الهی نداشته باشد.


19، 20 و 21.  جمعه – 21 مرداد 1401 – 14 محرم 1444 – 12 آگوست 2022
•  صبح در برنامه ی سخنرانی حاج آقای افتخارزاده شرکت کردم؛ می گفتند:
•  برخی متدینین برای آن که بگویند ما خوش اخلاقیم وقتی با خانم ها روبرو می شوند شوخی و مزاح می کنند. مزاح تا چه حد؟! حدی که شرع اجازه می دهد.
•  در زیارت جامعه ائمةُالمومنین می فرماید: اهل آسمان با محبت شما و با پیاپی گریستن بر شما و استغفار بر شیعیان، به شما اهل بیت علیهم السلام نزدیک می شوند.
•  عصر با خانواده رفتیم مجلس سخنرانی آقای مهدی تفتی؛ جلسه ی دوم از یک برنامه، در جلسه ای که ظاهراً چنین عنوانی برای آن قرار داده‌اند: شأن پیامبر در دینداری. نکته هایی از این جلسه:
•  پیامبر تنها یک نامه رسان نیست؛ یکی از آیاتی که نشانه ی مطاع بودن پیامبر است: وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا لِيُطَاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ (نساء،64).
•  نکته ی بعدی ولی بودن پیامبر است. عَزيزٌ عَلَيهِ ما عَنِتُّم.
•  شأن سوم: پیامبر باید از هرچیزی و هرکسی نزد شما محبوب تر باشد.
•  این مطلب و آیه دیروز توضیح داده شده است.
•  اصل سخن این جاست که پیامبر صلی الله علیه و آله را هم خدا در راستای تسلیم بودن خودش، شأن تسلیم بودن داده است.
•  تعبیر امیرالمومنین علیه السلام راجع به پیامبر صلی الله علیه و آله: وَ هُوَ خاتَمُ النَّبيّينَ، اَجْوَدُ النّاسِ كَفّا وَ اَرْحَبُ النّاسِ صَدْرا وَ اَصْدَقُالنّاسِ لَهْجَةً وَ اَوْفَى النّاسِ ذِمَّةً وَ اَلـْيَنُهُمْ عَريكَةً وَ اَكْرَمُهُمْ عِشْرَةً مَنْ رَآهُ بديهَةً هابَهُوَ مَنْ خالَطَهُ مَعْرِفَةً اَحَبَّهُ يَقولُ ناعِتُهُ: لَمْ اَرَ قَبْلَهُ وَ لا بَعْدَهُ مِثْلَهُ؛ او كه خاتم پيامبران بود، بخشنده ترين، پرحوصله ترين، راستگوترين، پايبندترين مردم به عهد و پيمان، نرم خوترين و خوش مصاحبت ترين مردم بود، هر كس بدون سابقه ی قبلى او را مى ديد، هيبتش او را مى گرفت و هر كس با او معاشرت مى نمود و او را مى شناخت دوستدارش مى شد و هر كس مى خواست او را تعريف كند، مى گفت: نظير او را پيش از او و پس از او نديده ام (بحارالأنوار، ج 16، ص 190). توجه کنید:  هرکس با پیامبر مأنوس می‌شد دوستش می داشت. وقتی کسی با اولیای الهی زندگی کند، بندگی برایش شیرین می‌شود.
•  معاویه یکی از بنیانگذاران جداسازی پیامبر از دین است. در کوفه مردم را به عرافه های مختلفی تقسیم کرده بود و از طریق سرپرست آن گروه (عریف) به آن ها پول می‌داد. این جمله از ابن زیاد نقل شده که مسلم را که دید گفت: این العرفا؟
•  یکی دیگر از شئون پیامبر در قرآن استغفار پیامبر برای گناهکاران است. کسی که پیامبر برایش استغفار کند قرآن می گوید: لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رحیماً. یک عده ای لجبازی می کردند، لَوَّوْا رُءُوسَهُمْ. قرآن می گوید در سوره نسا آیه ۸۱: یک عده ای بودند وقتی قرآن می گوید پیامبر را اطاعت کنید برخلاف نظر تو نقشه می کشیدند.
شأن پنجم: وَقُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ وَسَتُرَدُّونَ إِلَى عَالِمِ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (توبه،105). مَنْ أَنْبَأَكَ الله
سوره تحریم می فرماید! اصلاً این پیامبر را به پیامبری قبول دارید؟ وَإِذْ أَسَرَّ النَّبِيُّ إِلَى بَعْضِ أَزْوَاجِهِ حَدِيثًا فَلَمَّا نَبَّأَتْ بِهِ وَأَظْهَرَهُ اللَّهُ عَلَيْهِ عَرَّفَ بَعْضَهُ وَأَعْرَضَ عَنْ بَعْضٍ فَلَمَّا نَبَّأَهَا بِهِ قَالَتْ مَنْ أَنْبَأَكَ هَذَا  قَالَ نَبَّأَنِيَ الْعَلِيمُ الْخَبِيرُ(تحریم،3)
راجع به امام زمان. يَغِيبُ عَنْ أَبْصَارِ النَّاسِ شَخْصُهُ وَ لَا يَغِيبُ عَنْ قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ ذِكْرُهُ.
•  در پایان این روضه، آقای دکتر عطری (علی) و همسر گرامی شان خانم دکتر قاضی زاده (بتول) را دیدم؛ ظاهرا آقای عطری از دوستان و همکاران دانشگاهی صاحب خانه یعنی دکتر فیاض بخش هستند.
•  شب در مجلس سخنرانی آقای فائق شرکت کردم؛ از نکته های این مجلس که یاداشت کردم:
•  اگر احراز عدالت امام جماعت نشده باشد ادای وظیفه نشده است و باید در وقت، دوباره نماز خوانده شود.
•  اگر فرد قابل اعتماد و اعتبار باشد که اقتدا کردن او باعث شود دیگران هم اقتدا کنند، اصلاً جایز نیست به کسی که عادل نمی داند اقتدا کند.
•  شکستن نماز واجب بدون عذر معصیت صغیره است.
•  نماز جماعتی که صحیح باشد فضیلت دارد، اگر من وضو نداشته باشم چون جماعت شروع شده نمی توانم اقتدا کنم که فضیلت جماعت از دستم نرود!
•  همیشه لازم نیست انجام واجب و مستحب موجب تقرب به خدای متعال شود. خود ترک گناه و معصیت هم موجب تقرب به خدای متعال است. أفضَلُ الأَعمالِ في هذَا الشَّهرِ الوَرَعُ عَن مَحارِمِ اللّهِ (خطبه شعبانیه).


22. سه شنبه – 11 مرداد 1401 – 4 محرم الحرام 1444 – 2 آگوست 2022
•  شب روضه رفتیم منزل آقای ایزدی، سخنرانی حاج آقای فائق و نکاتی از آن جلسه:
يَا بنَ آدمَ، تَفَرَّغْ لِعِبادَتي. 
سوره یس: أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ ...
ما انسان ها یا عبد الله هستیم یا عبد شیطان. در حدیث قدسی می فرمایند: ای انسان! اگر یک پارچه همت تو شد بندگی من: أملَأْ قلبَکَ غِنىً و لا أکِلْکَ إلى طلَبکَ. در قلبت احساس بی نیازی می کنی و من به آن چه نیاز داری واگذارت نمی‌کنم و خودم کفایتت می کنم.
اللّهُمَّ إنّي أعوذُ بِكَ مِن دُنيا تَمنَعُ خَيرَ الآخِرَةِ، و مِن حَياةٍ تَمنَعُ خَيرَ المَماتِ (تنبيه الخواطر: ج 1 ص 273، الإقبال : ج 2 ص 146 عن الإمام الصادق عليه السلام، بحار الأنوار: ج 98 ص 260)
و علىّ أن أسدّ فاقتك ... اگر چیزی قرار شود لطمه بزند.
و املأ قلبك خوفا منّي ... خدا قلبش را این گونه می کند؛ این خوف هم از آن خوف های نیست که دوره درمان بخواهد!
و إن لا تفرّغ لعبادتي، أملأ قلبك شغلا بالدّنيا؛ دلت مشغول امری از امور دنیا می شود و قلبت کاملاً مشغول.
وقتی آدم ها می خواهند نگرانی هایشان را به شمارند همین دنیایی هاست. توجه داریم که اگر ما در زندگی تلاش عادی را نکنیم خودش خلاف بندگی خداست.
اگر کسی به تقدیر خدا یقین پیدا کند می یابد که سلامتی و عزت و روزی در حیطه ی فعل اختیاری ما نیست. این تقدیرات را خدا برای مؤمن به شکلی قرار می دهد که به نفع او باشد. اگر در این ها به آن چه می خواست، نرسید به خدا معترض نیست؛ دعا و توسل دارد ولی ناراضی نیست.
اگر مشغول به دنیا شوی، و أكلك إلى طلبك. من حمایتی برایت ندارم. احساس رها بودن می کنی!

پی نوشت: قال الصادق عليه السلام: في التَّوراةِ مَكتوبٌ: يَا بنَ آدمَ، تَفَرَّغْ لِعِبادَتي أملَأْ قلبَكَ غِنىً، و لا أكِلْكَ إلى طلَبِكَ، و عَلَيَّ أن أسُدَّ فاقَتَكَ، و أملَأَ قلبَكَ خَوفا مِنّي، و إن لا تَفَرَّغْ لِعِبادَتي أملَأْ قلبَكَ شُغلاً بالدُّنيا ثُمّ لا أسُدُّ فاقَتَكَ، وَ أكِلُكَ إلى طَلَبِكَ. امام صادق عليه السلام فرمودند: در تورات نوشته شده است: اى پسر آدم! براى عبادت من زمان قرار ده تا دلت را از بى نيازى آكنده سازم و تو را به خواسته ات وا نگذارم؛ و بر من است كه دَرِ نيازمندى را به روى تو ببندم و دلت را از ترس خود لبريز سازم. اگر خود را وقف عبادت من نسازى، دلت را از گرفتارى به دنيا پُر كنم، سپس در نياز را به رويت نبندم و تو را به خواسته ات وا گذارم (من لا یحضره الفقیه،جلد۴،صفحه۳۵۲)


23.