بنی امیه سلسله موضوعات الغدیر - ج 14 در 128 صفحه مطالعه شده در پائیز 1396 در جایگاهِ کتاب ارزنده ی الغدیر شکی نیست و البته در کوتاهی ما در بهره مندی از این کتاب هم!! آقای محمدحسن شفیعیِ شاهرودی همت کرده اند و موضوعاتی متنوع از این کتاب ارزنده را بدون تغییر در محتوا، به صورتِ جزوه هایی خواندنی و جمع آوری و ترجمه ی مجدد نموده اند و این بهانه را هم از ما برای عدم استفاده از کتاب شریف الغدیر ستانده اند! آقای شفیعیِ شاهرودی در باره ی کتاب گرانسنگ الغدیر می گوید: «علامه ی امینی الغدیر را در یازده جلد به زبان عربی نوشتند و اکنون 45 سال است که علامه از دنیا رفته است. خود ایشان فرمود که من برای تدوین الغدیر 50 سال زحمت کشیدم. زمانی که علامه از دنیا رفته حدوداً 70 سال سن داشته اند. لذا معلوم می شود ایشان از سن 20 سالگی تا اوخر عمرِ با برکتشان مطالعه، فیش برداری و تدوین الغدیر را انجام می داده اند. بد نیست توجه کنیم که تدوین الغدیر چه زمانی آغاز شده و چه امکاناتی در آن زمان بوده است. برای این کار باید برگردیم به 100 سال قبل یعنی از 100 سال قبل تا 50 سال قبل را ببینیم . باید ببینیم چه امکاناتی در آن زمان بوده است و این همه تحقیق و پژوهش چگونه اتفاق افتاده است! می دانیم در آن زمان نه امکانات امروزی بوده و نه نرم افزارهای کنونی که وقتی بخواهیم یک روایت پیدا کنیم در آنی جست و جو میسر می شود. لذا ایشان آن زمان چند مشکل برای دسترسی به منابع داشته اند. یکی اینکه بعضی از نسخه های کتابی که علامه به دنبالش بوده نه تنها چاپ نشده بود بلکه نسخه ای منحصر به فرد داشته و فقط در بعضی از کتابخانه ها موجود بوده است. لذا ایشان مجبور بودنده برای به دست آوردن یک نسخه به کتابخانه های ایران، عراق، سوریه، هندوستان و ترکیه سفر کند. تازه وقتی به آن کتاب دست پیدا می کردند مجبور می شدند بعضا یک نسخه را با دست خود بنویسند. چون اجازه ی خارج کردن کتاب را نداشتند. برخی کتاب ها هم که چاپ شده بودند، چاپ سنگی بود. یعنی بدون مقدمه، فهرست و پاورقی، لذا کتاب را با زحمت به دست می آوردند، مطالعه و فیش برداری می کردند. از خود ایشان نقل می شود که می گویند من ده هزار جلد کتاب از اول تا آخر مطالعه کرده ام. به همین خاطر هم الغدیر تبدیل به یک منبع غنی برای شیعه در حوزه امامت و ولایت شده است. روش ایشان در تدوین الغدیر روشِ جدل است. یعنی قانع کردن طرف مقابلِ بحث با مقدماتی که خود او قبول دارد. لذا بنای علامه بر این است که مطالبی که در الغدیر هست مستند به کتب اهل سنت باشد.» سالهاست که من این مجموعه را در کتابخانه ی ارغوان (واقع در خیابانِ دیباجی جنوبی) تقریباً بدون مراجعه و دست ناخورده می بینم! شاید بتوانم بگویم همه ی جلد هایش نو مانده است! یادم هست که سالها پیش هم که ترجمه و خلاصه ای از الغدیر منتشر شده بود یکی از آشنایان برای فروش و پخش آن قبول مسؤولیت نمود که ظاهراً بسیاری از آن را باز گرداند! البته تبلیغاتی هم انجام داد ولی آنقدر بلور فروشی ها و مغازه های لوازم تزئینی پر مراجعه بود که ...! (همه چیز تقصیر دشمن است!) از شما چه پنهان آشنایی داریم که البته حدود یک سال است احوالی از ما نپرسیده ولی هر بار به خانه یا محل کارِ من می آمد با نگاهی پر تعجب می پرسید: «این کتابها را برای چه گرفته اید؟ همه اش را می خوانید؟ ... و دختری دارد که می گفت: این مطالعاتی که شما می کنید به چه دردی می خورد!!» واقعاً به چه دردی؟! آیا می تواند مُبلِ خانه تان را عوض کند؟ ماشینتان را چطور؟ کتاب بنی امیه خواندنی است. با توجه به محتوای این جزوه می توانم بگویم واقعاً ما، یا بهتر بگویم تقریباً اکثر ما از بنی امیه و ظلمی که بر پیشوایان ما و مذهب ما و خودِ ما روا داشته اند هیچ نمی دانیم! هیچ! حتی برخی از ما شیعیانِ امیرالمؤمنین علی علیه السلام نام برخی از این خاندانِ نامردی و خباثت را به نیکویی و تقدیر می بریم! یعنی کلاهی بر سرمان است به اندازه ی یک دیگِ بزرگ! این کتاب را بخوانیم تا کمی از حکمت لعن بر بنی امیه در حدیث قدسیِ زیارت شریف عاشورا بدانیم!