روابط معلم و دانش آموز

اثر: هایم گینات
ترجمه: سیاوش سرتیپی
در 224 صفحه
مطالعه ی این کتاب در تاریخ 1377/1/1 در مشهد مقدس پایان یافت.
نشرفاخته
چاپ سوم 1375، هدیه ی مرکز پیش دبستانی پیام هدایت به مناسبت میلاد حضرت زهرا سلام علیها 1376/8/1


هایم گینات یک آموزگار دبستان بود که پس از تحصیلات دانشگاهی اش مدرس دانشگاه شد. او 51 سال عمر کرد. فردی شاخص در زمینه ی ارتباطات بود.
اومی نویسد، اولین تجربیات من به عنوان آموزگار، به من‌آموخت که من عنصر تعیین کننده ای در کلاس درس هستم. توسط برخوردها و طرز نگرش من جوّ کلاس ساخته می شود. من به عنوان یک معلم از قدرت فوق العاده ای در شاد نمودن یا متأثر کردن دانش آموزانم برخوردارم. من می توانم باعث شکنجه ی آنان شوم و یا بالعکس به آنان روحیه وا لهام بخشم. من می توانم بخندم یا بخندانم، صدمه بزنم و یا درمانگر و شفا دهنده باشم. درهر شرایط این پاسخ های من است که می تواند بجرانی را به اوج برساند و یا کاهش دهد، از دانش آموز انسان بسازد و یا او را از انسانیت دورکند.
او معتقد بود که به ویژه برخورد معلم به هنگام ارتکابِ خطا از طرف دانش آموز، بسیار مهم است. برای مثال، هنگامی که دانش آموزی درکمال بی احتیاطی شیشه ی جوهرش را روی زمین پخش می کند، معلم می بایست چه عکس العملی داشته باشد. آیا باید اورا تنبیه کند؟ به او خاطر نشان کندکه این سومین باری است که شیشه ی جوهر از دستش می افتد؟ یا در تمام مدتی که دانش آموز مشغول پاک کردن زمین است به او زل زده و حالت سرزنش آمیز داشته باشد؟ همه ی این پاسخ ها ناصحیح و لطمه زننده است!
گینات می گوید، تمامی پاسخ معلم باید متوجه موقعیت باشد و نه دانش آموز. معلم می تواند بدون نمایش حالت خاصی در چهره، به دانش آموز بگوید: «خوب حالا زمین باید تمیز شود، بیا همراه هم این کا ر را انجام دهیم» . با گفتن چنین جمله ای او به جای اشاره به خطاکاری، بی توجهی و مأیوس کنندگی دانش آموزفقط به موقعیت و حل مسئله اشاره می کند. معلم بدین طریق با تشویق دانش آموزبه تمیز کردنِ کف کلاس و بدون صدمه به وی، کلاس رابه حالت عادی باز می گرداند.

در این کتاب در ذیل این سوال که: «چگونه انگیزه نوشتن در دانش آموزان ایجاد کنیم؟» آمده است:
جیمز، دانش آموز شانزده ساله، گزارش بیش از حد کوتاهی را به دست معلمش داد. معلم، به جای سرزنش و موعظه، نوشت: «گزارشت جالب توجه بود،‌ فشرده و مختصر. با این حال، وقتی آن را تا به آخر خواندم، به خودم گفتم که ای کاش بیشتر از این بود و باز هم می خواند.»
اینگونه جیمز انگیزه یافت تا گزارش های طولانی تری بنویسد.

کتاب با آوردن مثالهایی رفتارهایِ خوب معلمان و مربیان را و رفتارهای نامناسب آنها را که بعضاً و به ظاهر منطقی می آید و نحوه ی ایجاد سازگاری در این ارتباطات را شرح می دهد.
کتاب به گونه ای طرح مسئله می کند که مطلب کاملاً برای خواننده مخصوصاً مربیِ دقیق و حساس، وجدانی می شود. کتابِ بسیار خوبی است. از آنجا که طرح کلی کتاب عصای دستی است برای مربیان، احتمال می رود که در مطالعه ی اولیه برای بعضی از والدین خیلی قابل استفاد نباشد، اما مطالعه ی کتاب برای تمامی کسانی که با کودکان ارتباط دارند مفید خواهد بود. اگر پروردگار اراده فرماید!