دکتر شریعتی در آئینه ی خاطرات
 
یکشنبه – 7 تیر 1394 – 11 رمضان المبارک 1435 – 28 ژوئن 2015

• امروز مطالعه ی کتابِ « دکتر شریعتی در آئینه ی خاطرات» اثر شعبان علی لامعی، انتشارات رامند، چاپ سوم، منتشر شده در سال 1386 و در 432 صفحه را به پایان رساندم.
• کتاب را از کتابخانه ی ارغوان امانت گرفتم. شریعتی را عمدتاً از نگاه علاقه مندان و حتی شیفتگانش مورد بررسی قرار داده است. البته از این نویسنده (آقای لامعی) قبلا هم مطالبی خوانده ام، ضمن تلاش در جمع آوریِ مطالب، خودش نیز سو گیری هائی دارد.
• به اطلاعاتم افزوده شد و البته فیش برداری هایی هم انجام دادم.
• بخشی از این کتاب را در سفر به «شهمیرزاد» در استان سمنان و در وقت های آزاد یا استراحت و حتی معطلی های پشت فرمان خواندم؛ قسمت های دیگر آن نیز معمولاً حاصل مطالعات پیش از خواب بود!
• شریعتی مخالفان سرسخت و شیفتگانِ سرسخت تری دارد! در همین کتاب هم آقای لامعی با ملاحظاتی جملاتی از مخالفان و نقادان شریعتی را که عمدتاً هم از جامعه ی دانشگاهی هستند آورده است ولی به هر دلیلی از نقدهای اعتقادی بر دکتر شریعتی و التقاط های نهفته و آشکار در سخنانِ او سخنی به میان نیاورده است!
• دکتر سیدحسین نصر توضیحاتی را پیرامون دکتر شریعتی می دهد که برای شیفتگانِ او و آنان که مبارزه گری خود را ثمره ی اندیشه های او می دانند قابل پذیرش نیست! ... در عین حال گروه هایی در دهه ی 1360 وجود دارند که با نام و یاد شریعتی دست به ترور می زده اند! ... و البته کسانی هم با مستندات علمی راجع به نقل قول ها و استنتاج های او سخنان محکمی دارند! (مثل مقاله ی جناب آقای مرتضی فرج پور با عنوانِ «بررسی منابع کتاب اسلام شناسی شریعتی»).
• این که آثار دکتر چقدر مورد مطالعه ی جامعه ی جوان و اندیشه ورزِ امروز است قابل بررسی است اما این که اثرات نگاه او در زوایای پنهان و آشکارِ اندیشه ی برخی صاحب نظران جامعه، خود نمایی می کند برای آنان که با اندیشه های او آشنایند روشن است!
• به هر ترتیب علی شریعتی نیز مثل دیگران، مصون از خطا نیست و حتما برخی سخنان و قضاوتهایش راهی به بیراهه است! سخنان او در اسلام شناسی، مباحثش در موضوع امامت و حجت الله، و مواردی دیگر با مبانی قرآنی، روایی و حتی تاریخی ناسازگار است. برخی گزارش های او گویی بیش از آن که نتیجه ی مطالعات پژوهشی باشد ثمره ی فضای پرشور مخاطبان بوده است!!
• آن چه روشن است افراد زیادی بیش از آن که با نوشته ها مأنوس باشند با عکس ها استدلال می کنند! تابلوی این سوی دانشگاه تصویرهای مختلف شریعتی را تعویض می کند و تابلوهای آن سو ...! عده ای به این اسم پناه می برند و عده ای به آن اسم! ... و جامعه در جهل و درد می سوزد!!
• دردا که درد ما به دوایی نمی رسد          
• وین کار ما به برگ و نوایی نمی رسد
• در کاروان غم چو جرس ناله می کنم        
• در گوش ما چو بانگ درایی نمی رسد
• راهی که می رویم به پایان نمی‌بریم         
• جهدی که می کنیم بجایی نمی رسد
• این پای خسته جز ره حرمان نمی رود      
• وین دست بسته جز به دعایی نمی رسد
• بر ما ز عشقِ قامت و بالاش یک نفس       
• ممکن نمی شود که بلایی نمی رسد
• هرگز دمی به گوش گدایانِ کوی عشق          
• از خوان پادشاه صلایی نمی رسد