کهکشان نیستی * پنجشنبه – 15 آبان 1404 – 15 جمادی الاول 1447 – 6 نوامبر 2025 • با وجود کمی سنگینی حال در این چند روز، شام گاه و پیش از خواب، مطالعه ی تدریجی کتابِ «کهکشان نیستی» را به پایان رساندم؛ کهکشان نیستی، عنوان اثری پانصد و پنجاه و پنج صفحهای است که به همت نشر «فیض فرزان» به چاپ رسیده است. این اثر که داستانی براساس زندگی آقای سیدعلی قاضی طباطبایی نوشته شده، به قلم آقای محمدهادی اصفهانی است. آقای اصفهانی داستان زندگی مرحو قاضی را از زمانی که ایشان بیست و هفت ساله بودند، به رشتهی تحریر در میآورد و کهکشان نیستی، با سفر آقای قاضی به نجف، آغاز و تا پایان عمر ایشان ادامه مییابد. • نویسنده کتاب را در 75 بخش تنظیم کرده است که هر بخش با یک آیه از کلامالله مجید آغاز میشود. اگرچه طرح داستان با تخیل نویسنده ساخته شده است، اما به ادعای نگارنده، سعی شده است که سوابق و وقایع اصیل زندگی مرحوم قاضی حفظ شود. در پایان کتاب هم بخشهایی با عنوان دستورات، سفارشات و منابع و اسناد وجود دارد که به خواننده این امکان را میدهد که اطلاعات بیشتری کسب کند. • بی شک قلم نویسنده بسیار توانا و صحنه پردازی هایشان برای علاقه مندان به نویسندگی آموزنده است اما: • 1) تجلیل بی حد و فوق بشری، از مرحوم آقای قاضی به بیان راویان مختلف – از انسان و زمین و خورشید و ... - نوعی «بت سازی» و «دلسپردگی و ارادت به غیر معصومین علیهم السلام» را موجب می شود؛ به شکلی که حتی تذکرات سلوکی بین داستان ها در شعاع تعریف ها و شخصیت پردازی های مرحوم قاضی گم می شود. • 2) مبانی اعتقادات عرفانی در جای جای کتاب به خواننده القا می شود بدون آن که تمایز آن را با مبانی اعتقادی قرآن و روایت بیان شود! و نه تنها چنین است بلکه به نحوی محکم تصویر می شود که همه ی رویکرد عرفانی آقای قاضی و اساتید و شاگردانشان مو به مو منطبق با مکتب وحی است!! • 3) ذکر کرامت ها و شیفتگی و خضوع شخصیت های داستان در برابر اخبار نهانی – با فرض صحت نقل ها – از بی راهه های کتاب است. • 4) برخی عبارات عربی کتاب که به عنوان روایت بیان می شود در منابع روایی وجود ندارد؛ مثل: «من عرف نفسه تجرد»؛ که ظاهرا تفسیر فلسفیِ صدرایی از حدیث «من عرف نفسه فقد عرف ربه» است که درباره تجرد نفس ناطقه بحث میکند. • 5) با وجود استفاده از عبارت «نور ولایت» و انتساب بسیاری امور به وجود مقدس امیرالمؤمنین علیه السلام، استقلال حرکت های سلوکی آقای قاضی نسبت به سیره ی بندگی اهل بیت علیهم السلام مشهود است. • 6) نویسنده با وجود نقل قطع شدن شهریه ی شاگردان آقای قاضی توسط مرجع بلامنازع زمان ایشان – مرحوم آیت الله سیدابوالحسن اصفهانی – این امر را تحت تإثیر برخی جهال بیان کرده و به نحوی مرحوم سیدابوالحسن و راجع به نام دیگر را به شکل پنهانی از ارادتمندان آقای قاضی معرفی می کند!! • 7) اتهام حسادت به مخالفین اندیشه های آقای قاضی هم وجه دیگری از القائات نویسنده ی کتاب است؛ بدون بیان کوچکترین نقلد علمی مخالفان! واقعاً همه ی این مخالفت های عالمان از روی حسادت بوده؟ یعنی هیچ حرف حسابی نداشته اند؟ • به هیچ عنوان مطالعه ی کتاب را برای عموم – حتی با تحصیلات دانشگاهی و حوزوی – بدون آگاهی پیشین از انحرافات فکری عارفان و فیلسوفان مناسب نمی دانم.