مشاهیر: پریرخ دادستان - روانشناس

حد اقل دو نوبت این مصاحبه را دیدم؛ یک بار شاید همان سالهای پایانی عمر مرحوم دادستان و یک بار هم 1399/2/17
در باره ی تهیه کنندگان این احتمالاً مجموعه، تحقیقی نکردم؛ برخی کتابهای دکتر را خوانده بودم و بعضی شاگردانش را شاگردی کرده بودم و دوست می داشتم از دیدگاه ها و اندیشه ها و فعالیتهایش بیشتر بدانم.
مصاحبه حدود 45 دقیقه است.
البته برای آن که قیامت به اندازه ی کافی گرفتاری دارم لازم است عرض کنم که موسیقی های کوتاهی در بین مصاحبه دارد که بنده مطلقاً قطع می کنم. بزرگوارانی هم که ممکن است به جهت این معرفی از این مصاحبه استفاده کنند ان شاء الله بهتر از بنده عالم و عامل به وظایفشان هستند.
به هر حال در توضیح این مصاحبه آمده است:
یرخ دادستان (۱۳۱۲ - ۱۳۸۹) استاد روانشناسی دانشگاه تهران بود. او یکی از بنیانگذاران روانشناسی نوین ایران است و بسیاری او را مادر روانشناسی ایران می نامند. پریرخ دادستان، دختر جلال‌الدین دادستان (نوه شاهزاده مهدی‌قلی میرزا) در تهران متولد شد و تحصیلات ابتدایی خود را در دبستان خورشید در سال ۱۳۱۷ آغاز کرد و دیپلم علمی خود را از دبیرستان ناموس در سال ۱۳۲۸ در ۱۵ سالگی و دیپلم ادبی را از دبیرستان شاهدخت تهران در سال ۱۳۲۹ دریافت کرد. دکتر دادستان در حالی‌که ۱۶ سال بیش نداشت در دومین آزمون اعزام به خارج از کشور در دوران پهلوی شرکت کرد و به عنوان تنها زن حاضر در آن، پذیرفته و یک سال بعد عازم ژنو پایتخت سوئیس شد. درخشش پریرخ جوان در طول تحصیل قبل از دکترا و در دانشگاه ژنو باعث شد ژان پیاژه بزرگ روانشناسی شناختی و تحولی راهنمایی پژوهش و پایان‌نامهٔ دکترای او را بپذیرد. باور پیاژه به دکتر دادستان به حدی بود که مسؤولیت مرکز شناختی نیویورک را به او پیشنهاد کرد. اما دادستان که علاقه مند به وطنش بود پیشنهاد را نپذیرفت و در سال ۱۳۳۹ بعد از اخذ مدرک دکترا در ۲۶ سالگی به کشور بازگشت.
بعد از ورود به ایران، دادستان مسؤولیت نخستین مرکز هدایت حرفه‌ای و هدایت تحصیلی را بر عهده گرفت. او دو سال مسؤولیت دفتر روان‌شناسی دانشگاه پلی‌تکنیک را با نظارت دانشگاه فرانسه و برای هدایت دانشجویان عهده‌دار شد و در سال ۱۳۵۴ به اصرار دکتر علی‌اکبر سیاسی به گروه روانشناسی دانشگاه تهران پیوست.
دکتر دادستان در سال ۱۳۵۹ به عنوان دانشیار و مدیر گروه روانشناسی دانشگاه تهران انتخاب گردید. با تلاش بی‌وقفه در پژوهش و تألیف، توانست
در مدت کوتاهی (در سال ۱۳۶۵) به درجه استاد تمامی در گروه روانشناسی دانشگاه تهران برسد. از استاد دادستان بیش از ۱۵ کتاب و ۵۰ مقاله باقی است.
اما چند جمله ای از آنچه شنیدم:
1. بدون پژوهش های بنیادی کاربرد متصور نیست!
2. امروزه بیشتر روانشناسان، نصیحت درمانگری می کنند! در حالی که آسان ترین شیوه های درمانگری نیازمند سالها کار است.
3. پیاژه به من گفت اگر در ژنو نمی خواهی بمانی، مراکز دیگری در کانادا و امریکا هست که در آن جا کار کنی! گفتم: نه! من باید بروم!
4. ما باید پایه های شناخت انسان را به نقطه ی استفاده ی مردم برسانیم.
5. من به پیشگیری خیلی اعتقاد دارم.