مباحثی پیرامونِ «توسل، معراج و رجعت» پنج شنبه – 10 خرداد 1386 – 14 جمادی الاول 1428 – 31 می 2007 امروز مجموعه فایل صوتی «مباحثی پیرامونِ توسل، معراج و رجعت»، ارائه شده توسط آیت الله سیدجعفر سیدان (ماه مبارک رمضان 1384، مطابق با 1426 ه.ق) را با حدود 35 ساعت وقتگذاری برای شنیدن و تلخیص برخی فایل به پایان رساندم. این مجموعه را پدر عزیزم به سوغات از سفر مشهد آوردند؛ مباحث مبتنی بر قرآن و روایاتِ آقای سیدان از گذشته مورد توجه علاقه مندان به مباحثِ زلالِ اعتقادی و اخلاقی بوده، ضمن آن که سلوک خود ایشان نیز از عوامل اثرِ کلامشان است؛ چند خطی از مطالب این مجموعه در بحث توسل: اگر انسان برای رسیدن به خواسته اش کسی را در پیشگاه خداوند متعال واسطه قرار دهد یا حاجتش را (اخروی یا دنیوی و مادی) از غیر خدا بخواهد توسل گفته می شود. هشت صورت می توان برای توسل در نظر گرفت که شش نوع آن صحیح و دو نوع آن شرک و باطل و نادرست است: در حالت اول و دوم، آن که انسان کسی را در جریان خواسته اش قرار دهد و آن را مستقل (منهای خدا) در کارسازی مؤثر بداند شرک است؛ خواه آن شخص در قید حیات باشد (در حالت اول) یا فوت شده باشد (در حالت دوم). در حالت سوم و چهارم، این که انسان به خدا خطاب کند و او را به حق کسی چه در قید حیات باشد یا فوت شده باشد قسم دهد، صحیح است. مثلا خدایا به حق پیامبرت یا خدایا به حق ولی عصر عجل الله تعالی شرفه الشریف. در حالت پنج و شش اگر چنانچه فردی به خود این بزرگواران در زمانِ حیاطشان خطاب کند و بگوید از شما می خواهم از خدا بخواهید، هم از نظر عقلی و هم از نظر نقلی (قرآن و حدیث) صحیح است. همانطور که افراد برای رفع مشکلات به افراد متخصص مراجعه می کنند، برای رفع گرفتاری مراجعه به افرادی که به خاطر عنایاتی که خدا به آن ها کرده و قدرتی به آن ها داده چه در قید حیات و چه فوت شده باشند از دید غیراستقلالی (یعنی این که هر چه انجام می دهند از عنایت خداوند به آن هاست و آن ها وسیله ای هستند از ناحیه پروردگار) بلامانع است. در حالت هفتم از شخصیتی الهی و یا از اولیای خدا پس از مرگشان بخواهیم که خودشان حاجت مارا روا کنند و این با دید و نظر استقلالی مطرح نباشد؛ برای مثال گفته شود: خودتان فلان حاجت مرا بدهید؛ با توجه به این که درخواست از افراد به نسبت امکاناتشان فرق دارد، مثلا درخواست انسان برای کاری که در توان فرد مقابل نیست عمل لغو و باطلی است ولی شرک نمی باشد. خداوند متعال به افرادی چون پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم، ائمه معصومین علیهم السلام و اولیای خداوند امکانات خاصی اعطا نموده است که اگر ما نیز از این بزرگواران درخواستهای بزرگی داشته باشیم امری معقول است. صحت ارتباط بین این عالم و عالم بعد (یعنی کسی که در عالم دیگر است و از این عالم اطلاع دارد) در سوره ی یس آیات 24و25 (انی امنت بربکم فاسمعون، قیل ادخل الجنه، قال یلیت قومی یعلمون) آمده است. همچنین در نقلی آمده که: در زمانی پیامبری مبعوث شد ولی با جمعی مواجه شدند که ایشان را انکار می کردند. در میان آنان فردی روشن دل، پیامبری آن پیامبر را پذیرفت و ایمان آورد. فرد ایمان آورنده در زمان آن پیامبر فوت شد. قرآن در آیات 24 و 25 سوره یس این جریان را بیان می دارد. پس از فوت، این فرد آمرزیده می شود و می گوید : «ای کاش من در میان قومم بودم و آنها می فهمیدند که خدا مرا مورد عنایت خاصش قرار داده و آمرزیده و جزو مکرمین قرار داده است.» (سوره یس آیه 27: بما غفرلی ربی و جعلنی من المکرمین) این نشان می دهد که او از دنیا آگاهی داشته و می دانسته قومش ایمان نیاورده اند، لذا چنین درخواستی نموده است. در غیر این صورت این گفتار تناسبی نداشته و لغو بوده است، که چنین نمی باشد. هشتمین حالت هم آن که کسی غیرخدا که در قید حیات نیست و فوت شده است، با همان نیّت قلبی که او غیر از خدا، خودش کاره ای است توسّل کند و از او برآورده شدن خواسته هایش را بخواهد و این قسم شرک است، چرا که نیّت و فکرش بر آن است که آن غیر خدا، مستقلاً و بدون اذن و اراده ی خدا کار انجام می دهد.