نشست هم اندیشی «درآمدی بر الهیات نوین اسلامی» مخاطب: اساتید و محققان جوان در عرصه فلسفه و عرفان اسلامی در چهار جلسه - حدود 9 ساعت شنیده شده در 1399/4/15 و 1399/4/16 ارائه: دکتر محمد تقی سبحانی، رئیس قطب تعمیق ایمان دینی - همراه با بحث و گفتگوی حضار - تشکیل شده در تیرماه ۱۳۹۹ این نشست برای دو گروه از نخبگان و پژوهشگران و هر کدام در دو جلسه تشکیل شده است. در هر نشست، به برشی متفاوت از الهیات نوین پرداخته شده است. نکته هایی از این چهار جلسه و پیرامون مطالب بیان شده: 1. تشیع امروزه در یک نکته ی خاص و نهضت ویژه است که رسالت های مهمی بر عالمان است و یکی از آن ها تبیین یک نظام الهیاتی کامل و منسجمی است. 2. الهیات مورد نظر ما یک دانش است و بر ساخته است و تابع شرایط. 3. دو رسالت اصلی را این الهیات بر عهده دارد: الف: بتواند درون مایه های منابع وحیانی را به صورتی روز آمد ارائه کند. ب: آن معارف را به عرصه های مختلف مورد نیاز توسعه دهد. 4. علم کلام در بیشترین بخش های تاریخ اسلامی، آن نقش و جایگاه نفوذ را پیدا نکرده است. 5. تاریخ فقه در مقابل تاریخ کلام، روال روشن تری دارد. وضع کلام در تاریخ ما بسیار پر آشوب تر از حوزه ی فقه است؛ با همه ی نقدهایی که در همان عرصه ی فقه وجود دارد. 6. در دنیای اسلام حرکت های بنیادی ای برای تجدید مباحث کلامی نداشته ایم! جز چند حرکت انحرافی مثل رویکرد سلفی جدید! در حالی که در مسیحیت اینگونه نیست. 7. چالش های الهیات سنتی: 1) وجود یک آشفتگی در مبانی و محتوای الهیاتی الهیات شیعی با مبنای اعتزال، با مبنای عرفانی، با مبنای مشاء ... این چندگانگی یک تکثر مطلوب نیست! ما در سرشت انسان هنوز یک تعریف روشن نداریم! نتیجه اش این می شود که تفکرات غیر امامی می تواند از درون این مجموعه ها مستنداتی پیدا کنند! یک فردی مثل سروش می تواند از میان این تفسیر های چندگانه فرصتی پیدا کند که از درون الهیات ما مطالبی شبه الحادی استخراج نماید. سخن هم رنگی نیست ولی همسویی لازم است. 2) دور شدن از منابع وحیانی در دنیای مسحیت یک الهیات وحیانی است و یک الهیات عقلانی، اما الهیات کلامی ما به جهت ساختاری و مفهومی از درون مایه ی وحیانی دور شده است! چگونه می شود یک الهیاتی شیعی باشد ولی استناد روش شناختی اش به منابع روشن نباشد! آیا این ها یک نسبت تشریفی است؟! 3) الهیات ما به تدریج به سمت الهیات جدلی میل پیدا کرده است! عده ای قرار بوده اصحاب الکلام باشند ولی امروزه ادبیات کلامی در یک موطن جدال متولد شده است! 4) انتزاعی شدن الهیات! کلام ما کاملا یک کلام ذهنی است! اساساً الهیات و عقیده پژوهی شده است بررسی انتزاعی ترین قواعد! ما اصلا با انسان روی زمین و خدای حاضر در لحظه لحظه ی مان کاری نداریم! در حالی که یکی از رسالت های الهیات حضور در جمع است! 5) پاسخگویی به پرسش های بنیادین بشر. مطالعات تاریخ جوامع بشری نشان داده که انسان با یکسری سوالات مشترک مواجه بوده است. حالا آیا الهیات امروز ما با همه ی اختلافات درونی اش می تواند به این سوالات اساسی پاسخ دهد؟ سوال از حقیقت انسان! ... سوال از جبر و اختیار! ... 6) پاسخگویی به نیازهای دانش های دیگر؛ نسبت میان الهیات و دانش های دیگر. 7) مسئله ی انسان واقعی در صحنه ی حیات! اگر موضوع کار در ادیان الهی انسان است و هر چه در جهان است به انسان باز می گردد، الهیات ما در باب انسان چه سهمی از محتوا و تأثیر دارد؟ صرف نظر از پرسشهای بنیادی و سوالات جدید مطرح شده در این عرصه. 8) پرسش های عصر؛ دوره ی مدرن که با مؤلفه های خاصی مطرح شده یک سری سوالات جدید متوجه ما می شود. مدرنیته 6 پرسش الهیاتی در مقابل ما گذاشته است در حالی که نیاز به پاسخ های الهیاتی دارد و نه فلسفی و عقل محض! حوزه ی علمیه، نسل جوان متدین ما را در مقابل دنیای مدرن تنها گذاشته است! انسان چیست؟ نیازهای حقیقی اش چیست؟ حقوق انسانی چیست؟ آیا انسان یک موجود صاحب حق است؟ پرسش معرفت! ما هنوز دوگانه ی ذهن و عین را نتوانسته ایم حل کنیم! بحثهای نوروساینس! جامعه شناسی معرفت امروز عرصه ی معرفت را به جاهای جدید برده است. الهیات معرفت شناسی نیست ولی بنیاد معرفت شناسی را باید ارائه کند! ارتباط دانش و تکنولوژی! پرسش اخلاق و معنویت؛ ما تا نتوانیم به این پرسش پاسخ دهیم تعبد در انسان مدرن شکل نمی گیرد! این در حالی است که در جامعه ی ما اخلاق بریده از جامعه به صورت یک الگوی اسلامی معرفی می شود! پرسش از اصلاح و تحول مدرن؛ تاریخ معاصر اسلامی در دو قرن اخیر زیاد بوده است. پرسش از هویت و نسبتش با دیگر هویت ها. پرسش از نگاه الهیات ما به آینده. آیا ما می توانیم بر اساس نظریه ی مهدویت یک الگوی توسعه را تبیین کنیم؟! 8. مدل مورد نظر ما نقد گفتمان مسلط و ارائه ی الگوی جدید، ولو به صورت موردی و جزئی است. 9. مقوله ی مهندسی دانش از سنخ مهندسی های تکنولوژیک نیست! 10. دانش یک مقوله ی فرایندی است؛ الهیات هم از این پروسه مستثنی نیست. 11. باید های «الهیات نوین اسلامی» مورد بحث: 1) باید بتواند زیرساخت باز آرایی منظومه ی نظام معرفتی باشد. کلام ما از زمان عقب مانده است! 2)الهیات باید زیرساخت تفکر و هویت انسان و جامعه ی دینی قرار گیرد. 3) نقطه ی ارتقای ابعاد عملی، تاریخ، اجتماعی و معرفتی باشد. تحلیل موضوع از منظر نظری و عمل! مطالعات تطبیقی در زبان عربی یعنی مطالعات کاربردی. فلسفه نمی تواند در محل تلاقی نظر و عمل باشد! 4) جامعیت الهیات. ما در دانش ها با نظریه ها و کلان نظریه ها طرف هستیم. اما برای الهیات مهمتر از مسئله ها نگاه جامع به پهنه ی عرصه ی حیات است؛ دو محور الهیات نوین حیات و هستی است. در الهیات حرکت دانش از کلی به جزئی است. 5) الهیات باید نسبت به دیگر دانش ها نقشی محوری داشته باشد. امروزه بدون مبانی و قواعد علمی هیچ فرضیه ای شکل نمی گیرد؛ فرضیه ها در فضای مبانی شکل می گیرد. ریشه های فقه امروز هم در مباحث کلامی است؛ بغدادی ها وقتی می خواهند کلام را تعریف کنند آن را به سه بخش تقسیم می کنند. یکی از این بخشها مکلف است، نه انسان! 6) مصادر حجیت و مقبولیت. یک فیلسوف می تواند بگوید ما سازندگان بنیادهای نظری هستیم اما وقتی وارد عمل می شود و شروع می کند در باره ی موضوعاتی سخن بگوید که از این حیطه خارج می شود ما نمی پذیریم! یکی از نکات بسیار مهم نسبت میان الهیات و مشروعیت دینی است. 7) گره گشایی و پاسخگویی به پرسش های معرفتی مردم. 8) افق گشایی از آینده ی ما و جامعه. الهیات باید تفاوت جامعه ی اسلامی و غیر اسلامی را برای من تبیین کند.