آشنای با مبانی «معلم راهنمایی»

* پنجشنبه – 29 بهمن ماه 1388 – 3 ربیع الاول1431 – 18 فوریه 2010
 
• بعد از آن که چند سالی توفیق نقش آفرینی در سمت معلم راهنمایی را یافته بودم و تصمیم به ادامه ی حرکت در آن مسیر را نداشتم، موقعیتی فراهم شد که به جمعی دعوت شوم که اکثراً معلمان راهنمای بالفعل یا بالقوه ی یکی از مؤسسات فرهنگیِ مشهورِ شهر تهران بودند؛ مجموعه جلساتی که در پائیز و زمستان 1388، تحت عنوانِ «آشنای با مبانی معلم راهنمایی» برگزار شد و بیش از 25 ساعت برای آن صرف وقت نمودم.
• حاشیه پردازی های استاد محترم، عدم عُمق علمی مطالب و احساسِ موفقیتی ویژه (!) در زوایای گفتار ایشان نهایتاً به نظر سنجی ای از جمع مخاطبان رسید و آن دوره دیگر ادامه نیافت! البته بنده به سهم خود کوشیدم آن چه می شنوم را نظامی بخشم و بر دانسته هایم بیفزایم اما فضای تنفسی مُدرس محترم با فضای تنفسی بنده فاصله ای قابل توجه داشت! مثلا زمانی که ایشان معتقد بودند وسواس را می توان با یک جلسه گفتگو حل کرد، من خوانده بودم و تجربه کرده بودم که اگر پَنل درمانی دقیقی طراحی نگرد با چندین جلسه هم اختلال وسواس به سوی بهبودی نمی رود! ... و می خواندم که افراد وسواسی یکی از سخت ترین مراجعان از جهت ادامه ی مسیر درمان در مراکز مشاوره هستند و ... (تو خود حدیث مفصل بخوان!) به هر حال این کارگاه نیز نکته ها و تجربیاتِ خوبی داشت که به برخی از آن اشاره می کنم:
• 1) اميرالمؤمنين عليه‌السّلام: من عَمِلَ علی غير علمٍ كانَ ما يُفسِدُ اكثَرَ ممّا يُصلح؛ هر كسی كه كارش بر اساس علم نباشد فساد و شر كارش بيشتر از خير و نفع آن خواهد بود.
ن 2) برای حل مشكلات بچه‌ها، زود راه‌حل ندهيم. اول مشكل را بشكافيم و ريشه‌هايش را استخراج كنيم، بعد به راه‌حل‌ها فكر كنيم.
• 3) اگر بشود مشكل راحت‌طلبی را در بچه‌ها حل كرد، خيلي از مشكلات حل می شود!
• 4) روحيه‌ی مبارزه‌ی عقيدتی دادن به بچه‌ها، آن ها را از خطرات حفظ می كند.