بی نماز ها خوشبخت ترند * یکشنبه – 31 فروردین 1403 – 21 شوال 1446 – 20 آپریل 2025 • مشاوره ی امروز صبح کنسل شد ولی به جهت کسالتی که داشتم نتوانستم برخی برنامه های دیگر را به خوبی پیش ببرم. ظهر آقا سیدمجتبی را از مدرسه آوردم؛ با دوستانشان رفته بودن پارک آب و آتش. مشاوره های عصرم برقرار بود. • تا آخر شب توانستم مطالعه ی کتاب امانت گرفته شده ی «بی نمازها خوشبخت ترند!؟» را به اتمام برسانم. نشر ستاد اقامه ی نماز، به قلم خانم فاطمه دولتی، چاپ سیزدهم (1403) و در 136 صفحه. این کتاب را به جهت کتاب خوبی که قبلاً، با قلم این نویسنده خوانده بودم به مطالعه نشستم. • در طی حواندن برخی از نکته هایی که به نظرم رسید را به صورت مجزا و نسبت به هر عنوان داستانی در این جا می آورم؛ انشاء الله که مفید مخاطبان باشد: • داستان اول کتاب فضا پردازی های خوبی داشت اما نهایتاً سوال و جوابی که در میانه ی داستان و موضوع نماز طرح کرده بود، به دل نمی نشست! • داستان دوم با عنوانِ «دلی به پاکی آینه ها»، قشنگ بود. • داستان سوم با عنوانِ «من از تکرار بیزارم» خوب بود، نه بیشتر! • داستان چهارم با عنوانِ «دختری با موهای تیغ تیغی» قشنگ بود؛ با شخصیت پردازی های خوبی که می توانست کم عمقی پاسخ به یک سوال مهم را در موضوع نماز – تا حدی – پوشش دهد. • داستان پنجم با عنوانِ «بی نمازها خوشبخت ترند» هم به دغدغه ای مهم می پرداخت! در این داستان واقعا قلم قشنگ خانم دولتی قابل تبریک است گرچه می توانست پاسخ مد نطر در این ماجرا کمی عمیق تر باشد. • داستان ششم با عنوانِ «زبان بین المللی» خوب بود؛ شخصیت خانم معلم هشیارانه انتخاب و ترسیم شده بود. • داستان هفتم با عنوانِ «خانم دکتر فامیل»، جالب بود. • داستان هشتم با عنوانِ «ملاقات با یک دختر اینستاگرامی»، داستان پردازی خوبی داشت ولی به نظرم کمی کار لازم دارد! • داستان نهم با عنوانِ «راز عجیب آیدا»، تذکر خوبی داشت. • داستان دهم با عنوانِ «صبح روشن امتحان»، مشکل محتوایی دارد؛ خداوند متعال این خیل عظیم پیامبران و اولیای خود را برای هشدار به مردم راهی نموده و به اصطلاح مدرسه ای این حکایت، آزمونک برگزار نموده و حجت را بر همگان تمام کرده است! چطور فقط خبری داده و تا قیامت صبر نموده است؟ داستان ایراد اساسی دارد! • داستان یازدهم با عنوانِ «ماهی گلی را قورت نده»، قشنگ و قابل استفاده بود. • داستان دوازدهم با عنوانِ «مثبت چهارده»، قشنگ بود و قابل تأمل. • داستان سیزدهم «با عنوانِ «ادیسون بهشتیه یا جهنمی؟» با حذف موضوع مهم «ولایت اولیای الهی» بحث را ناقص و به اشتباه توضیح داده است؛ می توانست به جهت پیچیدگی این مطلب آن را در کتاب نیاورد. • داستان چهاردهم با عنوانِ «بابا دوستم نداره؟» گر چه ظاهراً نوعی ابتکار است اما نه خرید آن هدیه برای آن موقعیت و سن مناسب است و نه اینگونه فشار عاطفی بر یک نوجوان دختر!